پدیدهی مهاجرت فقط مخصوص کشور ما نیست و پدیدهای بینالمللی است. بنا به آمار سازمان بینالمللی مهاجرت، در حال حاضر ۳.۶ درصد از مردم جهان مهاجر هستند. مهاجرت بینالمللی در جهان کنونی، پدیدهای فراگیر است و همه ابعاد ملتها را از خود متأثر میکند.
شمار کنونی مهاجرین در دنیا به ۲۸۱ میلیون نفر بالغ میشود. مبدأ تقریبا ۸۰% از مهاجران، کشورهای درحال توسعه بوده است. سه ناحیهی مهاجرخیز جهان عبارتند از آمریکای لاتین (۱۸%)، اروپای شرقی و آسیای مرکزی (۱۶%) و خاورمیانه و شمال آفریقا (۱۴%.). حال، صرفنظر از دلایل مهاجرت در ایران و یا سایر کشورها، آنچه در اینجا حایز اهمیت است انتخابی بودن مسئله و انگیزهی افراد برای پاسخدهی به آن و البته ایجاد شرایط مطلوب برای جامعه توسط حکمرانان و سیاستگذاران برای کسانی است که علیرغم داشتن شرایط مهاجرت، تصمیم به ماندن میگیرند.
در طول تاریخ، شواهد زیادی وجود دارد که بنا به شرایط حاکم اجتماعی و سیاسی، بیانگیزگی و ناامیدی جامعه را فراگرفته بوده است. بررسی تاریخ اجتماعی ایران نشان میدهد که کشورمان مملو از این فراز و فرودها بوده است. لیکن در همان شرایط به ظاهر تاسفبار، آدمهایی بودند که به قول دکتر فراستخواه سالیان بعد بهعنوان کنشگران مرزی لقب گرفتند و سختیهایی بیش از شرایط امروز را برای حفظ وطن تحمل کردند. به عنوان یک ایرانی، اعتقادم این است که ماندن و ساختن مهم است. اگر فردی کنشگر است، باید بماند و این وضعیت را به نفع جامعه و وطن تغییر بدهد. اما باید قبول کرد که همه کنشگر نیستند.
گاهی یک تصور یا حسی در برخی وجود دارد که کسی که رفته است، بُرده و کسی که مانده، باخته است. در حالی که در واقع این چنین نیست. برنده کسی است که هدف دارد و برای هدفش انتخاب میکند. تصور من این است که امروز وطنِ زخمی و یادگار دوران، انتخابِ ماندن را برای ایرانیان طلب مینماید. اگرچه باز تاکید مینمایم که رفتن و یا ماندن انتخاب است، ولی این انتخاب برای ایران هزینههای بسیار دارد.
از طرف دیگر، یکی از مهمترین دافعههایی که در این انتخاب موثر است، بیانگیزگی ناشی از کوتاه بودن افق و نداشتن آینده است. این مسئله دو جنبه دارد. یکی افق فردی و یکی افق جمعی. افق و هدف فردی متاثر از افق جمعی است. در این زمینه، آن چیزی که حایز اهمیت است، هدفمندی حاکمیت و روشنگری اهداف و تبیین مطلوبِ جامعه ایرانی توسط کنشگران و حاکمیت است. در صورتی که نسبت به این موضوع مهم غفلت و یا کمکاری به عمل آید، باید انتظار داشت که افراد آیندهی خودشان را در کشورشان پیدا نکنند و انتخاب به مهاجرت گیرند.
با این وصف، لازم است تمامی افرادی که در جامعهی امروز در حال کار فکری هستند و تار و پود فرش توسعه کشور را به هم میتندد، در مورد مصمم بودن بر انتخاب ماندن بیشتر تفکر کنند. زیرا، در صورتی که این انتخاب از بُنیه و مایه قوی برخوردار نباشد و مقطعی و کممایه باشد، جامعه سبب فرسایش سرمایه انسانی میگردد. در این میان، همهی ما میبایست برای تصمیم به انتخاب ماندنمان، ایده و پاسخ روشنی داشته باشیم. در میان این سوال و جوابها، این نکته که توسعه ایران چگونه رقم خواهد خورد، به نوعی پرسش دلسوزان و دغدغهمندان بوده که باید سعی شود از منظر جامع وارد موضوع شد و به نتیجه مشخصی رسید.
این را هم باید تاکید کرد که سالهاست که منازعه بر سر توسعه ایران، مسئله ای محوری در گفتمان عمومی مردم و سیاستهای دولتهای مستقر در جمهوری اسلامی ایران بوده و کماکان به قوت خود ادامه می یابد. در واقع راه حل برون رفت از مسائل چالش برانگیز توسعه سالهاست گفتمان عمومی ایران را با خود همراه کرده است و به نظر نمی رسد موضوعی سهل الوصول نیز باشد. با این وجود، تزریق روحیه امید و امیدآفرینی و افزایش اعتماد اجتماعی مهمترین نیاز ضروری شرایط اکنون جامعه است تا با همدلی و وحدت با سرعت از گردنه چالشها عبور کنیم. تزریق امید در جامعه، در همه ارکان، سطوح و لایههای جامعه بسیار مهم و ضروری است. امید به افراد حس عمیق امن بودن و قابل اعتماد بودن را میدهد و آنها را به سمت تلاش بیشتر برای دستیابی یه موفقیتها میکشاند.
جامعه امیدوار به جلو مینگرد و آینده را روشنتر از حال میبیند و بر این اساس امید بزرگترین سرمایه اجتماعی یک ملت است که به آن میبالد، بنابراین امید اجتماعی ابزاری مفهومی است که نشان میدهد چگونه میتوان از وضع کنونی به شیوه مسالمت جویانه به آینده بهتری رسید و حس امید و امیدواری عزیمتی مطلوب از نقطه کنونی جامعه به نقطهای موفق در راستای پیشرفت و بهبود اجتماعی است که از ایجاد یأس اجتماعی جلوگیری میکند.
انگیزههای درونی کسی که با وجود همه چالشها و مشکلات همچنان پای کار وطن مانده و تصمیم به ساختن ایران گرفته، میتواند از چندین منبع سرچشمه بگیرد. خاطر نشان میگردد، انگیزه یک یا مجموعهای از عوامل است که فرد را به سمت انجام کاری هدایت میکند. شاید بتوان گفت مهمترین عامل برای حرکت شخص به سوی هدف انگیزه است، زیرا تا نیرویی اولیه برای آغاز نباشد هرگز نمیتوان حرکت کرد. تا انگیزه نباشد نمیتوان مقصد را شناخت، مسیرها را بررسی کرد و به راه افتاد.
انگیزه باعث میشود که رفتارهای فرد دارای جهت و هدف مشخص باشد و در رویارویی با موانع و مشکلات در قالب پافشاری و میزان انرژی و شدت عمل خود را نشان میدهد. برخی از آنها را آوردهام که میتوان به این لیست موارد دیگری را نیز افزود.
- عشق به میهن
عشق به ایران و احساس تعلق عمیق به این سرزمین، یکی از اصلیترین انگیزههاست. بسیاری از افرادی که در کشور میمانند، خود را مسئول رشد و پیشرفت وطن میدانند و از این حس مسئولیت، انرژی و انگیزه میگیرند. این عشق به میهن ممکن است از تاریخ غنی، فرهنگ متنوع، یا حتی طبیعت و جغرافیای زیبای ایران ناشی شود.
- احساس مسئولیت اجتماعی
این افراد به وضوح درک میکنند که توسعه و پیشرفت کشور نیازمند تلاش و همت همهجانبه است. آنها باور دارند که هر فرد نقش مهمی در بهبود وضعیت جامعه دارد و اگر همه منتظر تغییر از سوی دیگران بمانند، هیچگاه تغییری ایجاد نخواهد شد. احساس مسئولیت نسبت به هممیهنان و نسلهای آینده نیز از عوامل مهم در تقویت انگیزههاست که بسیار با ارزش است.
- امید به تغییر
با وجود تمام مشکلات و محدودیتها، این افراد باور دارند که تغییر ممکن است. این امید به آینده و بهبود شرایط کشور، نیروی محرکهای قدرتمند است که آنها را به ادامه راه تشویق میکند. بنابراین، امید به ایجاد جامعهای بهتر، جایی که عدالت، رفاه و آزادی برای همه مردم فراهم باشد، میتواند انگیزهای قوی برای ماندن و ساختن باشد.
- ارزشهای فرهنگی و تاریخی
احساس وظیفه نسبت به حفظ و تداوم فرهنگ و تاریخ ایران نیز میتواند انگیزهای قوی باشد. این افراد میخواهند میراثی غنی را برای نسلهای آینده به جای بگذارند و از نابودی یا کمرنگ شدن ارزشها و هویت ملی جلوگیری کنند.
- تلاش برای عدالت اجتماعی
بسیاری از کسانی که در ایران ماندهاند و تلاش میکنند، به دنبال ایجاد عدالت اجتماعی هستند. آنها میخواهند شرایط بهتری برای اقشار کمدرآمد و محروم جامعه فراهم کنند و معتقدند که حضور و تلاش آنها میتواند به کاهش نابرابریها و بهبود شرایط زندگی برای همه کمک کند.
- رشد شخصی و حرفهای
برخی افراد ممکن است انگیزه خود را در فرصتهایی برای رشد شخصی و حرفهای ببینند. این افراد به دنبال ایجاد تغییرات مثبت در کشور خود هستند و از این فرآیند برای رشد و ارتقای خود نیز بهرهمند میشوند. شاید بتوان از این منظر نیز دید که چالشهای موجود در ایران میتواند به عنوان فرصتی برای یادگیری و تقویت مهارتها و تواناییهای شخصی تلقی شود.
- اعتقاد به اثرگذاری
این افراد باور دارند که با وجود تمام محدودیتها، میتوانند تأثیرگذار باشند. حتی اگر تغییرات کوچک باشد، آنها ارزش این تلاشها را میدانند و به تأثیر مثبت فعالیتهای خود بر جامعه باور دارند. این انگیزهها، هرچند در افراد مختلف ممکن است به شکلی متفاوت تبلور یابند، نشاندهنده تعهد و ارادهای قوی برای بهبود شرایط کشور و ساختن آیندهای بهتر برای ایران هستند.
با هر انگیزهای که تو را نسبت به مام وطن مسئولیتپذیر نگه داشته، چه در خاک ایران باشی و چه امید به بازگشت به وطن را در گوشهای از ذهن نگه داشته باشی، باید پذیرفت که ایران برای پیشرفت و توسعه نیازمند وحدت و اتفاقنظر و انتخاب جمعی نسبت به تصویر آینده کشور است. امروز ما باید برای فردایمان تصمیم بگیریم و این تصمیم مبتنی بر اندیشه و خرد جمعی است. هیچ فرد و قدرتی نمیتواند با اندیشه مقابله کند. پس، «انگیزههای درونی» را باید شناخت، تقویت کرد و به کار گرفت.
نظر شما